تات و تاتی1


تات و تاتی1

اشاره:

ماههاي قبل از کتاب«زبان و ادبیات تاتی» برشی را انتخاب و قرار شد در همین تارنما به نمایش بگذاریم . قبل از آن ، موضوع را با خشتاونی به مشورت گذاشتم و ایشان با نگاهی پرسش برانگیز فرمودند :« یعنی داری معرفی اش می کنی؟!» دلایلش را پرسیدم و بعد از چند و چون قضیه ، دیدم حق با وی است . چرا که داریم برشی از یک مطلب پیوستی را که شاخ و بال های گوناگونی دارد و ما یک بالش را در معرض دید عموم قرار می دهیم و زاویه های دیگرآن را در پستو می گذاریم و در این رابطه برایم تشریح نمود که« لهجه های بیشماری هستند که هر زبانی با آن دست به گریبان است . اگر خوب به اطراف مان بنگريم علي الخصوص به مردمان نجیب و دوست داشتنی تاکستان ، ، بوئین زهرا و الموت و... بنگریم از اصیل ترین ایرانی هایی هستند که آدم در کنارشان اگر باشد احساس غریبی نمی کند. وانگهی در معرفی از یک موضوعی ـ می بایست همه ی جوانب آن را در نظر گرفت . همانگونه که به تالشی اگر بنگریم ، در می یابیم که تالش را نمی توان در باستان شناسی و... خلاصه نمود و یا به تاریخ! که برای شناسایی آن باید همه ی جوانب را درنظر داشت و...»

اما چرا باید از تفکیک این دو (تالشی و تاتی)جانب احتیاط را رعایت کرد؟ مثلن اگر شعری تاتی را می خواهیم به معرض دید عموم قرار دهیم حتمن می بایست با همان آیتم های تاتی ارایه داد. چرا که در آینده  به قضاوت تاریخ گرفته می شود و چه بسا دچار مشکل برای واژه شناسان گردد .به همین لحاظ چون با مختصر توضیحاتی در همین زمینه که در این تارنما ارایه داده ایم ، البته این بار با شعر زیبای «چای پای آب» سهراب سپهری که توسط آمنه سلیمانی به تاتی ترجمه شده در زیر خواهد آمد:

***


واژه ی تات و تاتی داستان درازی دارد و اظهار نظرهای مختلف و گاه متضادی برای آن شده است . شرق شناسان درباره ی ریشه ها و معانی این زبان سخن بسیار گفته اند . لکن این که کدام یک از این نقطه نظرهای ارایه شده با حقیقت سازگارتر است هنوز نظری قطعی نیست.در این فصل به طور اجمالی به تعدادی از این اظهارات می پردازیم :

* برخی  از زبان شناسان ، تات را یک واژه ی ترکی می دانند و اظهار می کنند که این واژه ، نامی است که ترکان پس از تسلط بر ایرانیان در هر منطقه به زیردستان خود اطلاق می کردند، زیرا تات در ترکی به معنی بیگانه ! و خوار به کار رفته است .

* پروفسور مارکوارت آلمانی واژه ی تات را مرکب از دو واژه می داند، تات (زیر دست) و چیک(ادات تصغیر ترکی) و معنی آن را زیر دست کوچک بیان کرده و اضافه می نماید که ترکان مردم زیر دست خود (ایرانیان) رابه این نام می خوانده اند.

* برخی از دانشمندان نیز تات را یک واژه ی ایرانی دانسته و می گویند که تات و تاجیک و تازیک از یک ریشه بوده و هر سه به معنی بیگانه و مردم غیر ایرانی (انیران) و ایرانیان اصیل ، بیگانگان را تاجیک وتازیک می گفتند.

* دسته ی دیگری از محققین تات و تاجیک و تازیک را هم ریشه نداسته و آن را به واژه «طایی» نسبت می دهند. چرا که ایرانیان از دیرباز قبیله ی «طی» را که از مردم یمن بودند، پیش و بیش از اعراب می شناختند و با آنان رفت و آمد و داد و ستد داشتند و آن ها را «تاژ» و تازیک می نامیدند ؛ چنان که یونانیان و رمیان همه ی ایرانیان را پارس یا فرس (که نام تیره یی از آنان بود) می خواندند.

* در نوشته های بسیاری از پیشینیان همه جا تات ، تاجیک ، تاچیک و تازیک به معنی غیرترک و ایرانی به کار رفته است ، چنان که در دیوان لغات الترک کاشغری (466هـ .ق) واژه ی تات معادل «الفارسیه» گرفته شده و تَت به معنای فارسی و ایرانی آمده است . در کتاب اوغوزی «ده ده قورقور» (قرن 8و9) مردم غیر اغوز به ویژه ایرانی ها را تات گفته اند . همچنین در کتاب طبقات ناصری (8-657 هـ .ق) تات به معنی تازیک و تاجیک و برای فارسی زبانان به کار رفته است .

* در زبان محاوره یی کردی ، تات و تاتک به عرب ها اطلاق می شود.

* ترکمن های ماورای خزر ، تات را درباره ی تاجیک های ایرانی الاصل به کار می برند.

* قشقایی هایی که به ترکی سخن می گویند ، مردم فارسی زبان را تات اطلاق می کنند.

* در افسانه ها و مثل های مردم ترک زبان تبریز «تات» به معنی مرد دانا ، با سواد و شهر نشین به کار رفته است . به این عبارت دقت کنید:

«بوسوزهیچ تاتن کیتابنده یوخدور»

این سخن در کتاب هیچ تاتی نیز وجود ندارد.

* مردم کرانه ی جنوبی ارس ، مردمی را که از پل «خداآفرین » به آن سو(دشت مغان و آستارا) نشیمن دارند ، با آن که به زبان ترکی سخن می گویند ، کرد و از پل به این سو (جلفا و ماکو) را تات می نامیدند.

* افسانه ی در افواء مردم سگزآباد (از توابع بوئین زاهرای قزوین) است بدین مضمون که در زمان های خیلی قدیم پادشاهی خونخوار که به ویرانگری و مردم کشی شهرت داشته و نامش «تات» بوده است ، به حوالی بلوک زهرا و خمسه می رسد که علامت روی کلاه خود او و اطرافیانش دو شاخ بوده است . اهالی و بومیان حقه یی سوار می کنند و هر کدام کلاهی از آن نوع و شکل برای خود می سازند و با هدایا و قربانی ها به پیشباز می روند و به این صورت از خرابی و کشتار نجات می یابند و کم کم آن پادشاه افسانه یی در منطقه سکنی گزیده و مستقر می شود و زبان مردم به نام همان پادشاه نام تات می گیرد(تات نشین های بلوک زهرا ـ جلال آل احمد).

* ملک الشعرای بهار در صفحه ی 50 جلد سوم سبک شناسی آورده است :

«ایرانیان از قدیم به مردم اجنبی تاچیک و تازیک می گفته اند ، چنان که یونانیان ، بربران و اعراب عجمی را عجم گویند، این لفظ در زبان دری تازه (تازی) تلفظ شده و رفته رفته خاص اعراب گردید، ولی در توران و ماورالنهر ، لهجه ی قدیم باقی ماند و به اجانب تاچیک می گفتند و بعد از اختلاط ترکان آلتایی با فارسی زبانان آن سامان ، لفظ تاجیک به همان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسی زبانان را تاجیک خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید وو ترک و تاچیک گفته شد.»

* علی عبدلی در کتاب ادبیات تات و تالش ایران و جمهوری آذربایجان آورده است : «تات نامی است که بخش گستره یی از جامعه ی ایران بزرگ اطلاق شده است . تات ها نه یک قوم و نه یک طایفه و ایل اند ، بلکه جماعات مختلفی از ایرانی زبانان هستند که اطلس پراکندگی  آن ها ازداغستان و شیروان و آذربایجان و قزوین و زنجان تا سمنان و خراسان را در بر می گیرد . زبانی که جماعات موسوم به تات به آن سخن می گویند، آن چنان متنوع و متفاوت است که با وجود ایرانی بودن و وجوه مشترک فراوانی که دارند، به عنوان مثال لهجه یی که تات های بخش جرگلان بجنورد و برخی روستاهای خط مرزی ترکمنستان به ان سخن می گویند ، با لهجه های تات های تاکستان و بلوک زهرا و رامند از یک طرف و تاتی اطراف مرند و خلخال از طرف دیگر همه ی این ها با تاتی قفقاز همان قدر متفاوتند.» ...

آوَه گیلا نِکرون

دِوردَستونو خالکَن اِی کَوتَر اَوَه اَمخورِه

یا کِه مون جِنگلونو ای پرنده بالِش مِشورِه

یا جا پا ینینَه دُهو اِی سَوَ پُرآَمبه اَوَه

                            اَوَه گیلا مَکَرا

بلکَم ام رَوونَه اَوَه می شی یشه اِی جیر دِرخت

یا که می شی یَه اِی دلِه غصّه بِشوری

بَلکَم اِی نداره دست خُشکَه نون مِزَنِه مون اَوَه

چِه تمیزی اِم اَوَه ، چِه صافَی اِم اَوَه

تاتَ مَردِم چه صفایی دِرِندَه

چاهِشون پر اَوَه ، ماگووَشون پُرشِت با

از کِه ویندم دُهشون

شَک نِدِرِم جیر دیوار شونَن خدا پارُت یِه

جایگو ماه اَفتو زمین روشینا مِکَره

اَ مِزونِم جایگو اَسِمون اَبِیه

تاتَ مَردِم وِلَه اَرزش مِزونِندَه

تا اِی وِلَه چَش اَمکَریَه ، هَمه خَبر دَرِندَه

چه دُهیِه اَیگَه

اَما یجس پیلا یِکَرون

 

آب را گل نکنیم

در دور دست ها گویی یک کبوتر آب می خورد(می نوشد)

یا که در جنگل ها (گویی) پرنده یی پر می شوید

یا در آن ده پایینی (گویی) کوزه یی در حال پرشدن است

آب راگل نکنید

شاید این آب روان می رود زیر یک درخت

یا این که می رود تا غصه ی دلی رابشوید

شاید یک مستمند نان خشکی فرو برده در آب

چه تمیز است این آب چه صاف است این آب

مردم تات چه صفایی دارند

چاه شان پر آب و گاوشان پر شیر باد

من که ده شان را دیدم

شک ندارم که زیر دیوارشان جاپای خداست

آن جا مهتاب زمین را روشن می کند

من می دانم که در آن جا آسمان آبی است

مردم تات ارزش گل را می دانند

تا گلی می شکوفد همه آگاه می شوند

چه دهی است آن جا

باغستان هایش پر از آواز پرنده هاست

مردم تات ارزش آب را می فهمند

گل نمی کنندش

بیایید

ما نیز گل نکنیم

 

1- تات و تاتی  با اندکی تلخیص از کتاب «جستاری در زبان و ادبیات تاتی» علی محمد آقا علیخانی



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: